به عقیده صاحبنظران، موزهها نباید منتظر راهیابی مخاطب باشند بلکه لازم است اقدام به شناسایی و جذب مخاطب کنند؛ به عبارتی، اگر مردم به موزهها نیایند باید موزه را به متن زندگی مردم واردکرد. اما متأسفانه، با وجود فعالیتها و تلاشهایی که برای تأسیس و نگهداری موزهها در ایران صورت میگیرد، موزهها همچنان در ساختار تشکیلاتی خود دچار مشکلاتی هستند یا با زمان هماهنگ نبوده و سنتی اداره میشوند.
عدمبرخورداری از فضای کافی و در حد و اندازه اشیای تاریخی که منطبق با استانداردهای جهانی باشد، عدمتجهیز موزهها به سیستم تجهیزات الکترونیکی، کمبود اعتبارات، کمبود نیروی حفاظتی، نبود راهنما و... از مهمترین مشکلات موزههای کشور است که نیاز به بازنگری در آن به وضوح نمایان است. رضا مرادی غیاثآبادی، پژوهشگر معتقد است که اصولاً در ایران آن چیزی که در عرف جهانی بدان موزه میگویند، وجود خارجی ندارد. وی در یک گفتوگوی رادیویی میگوید: آنچه عملاً در ایران به اسم موزه وجود دارد و به چشم میآید، صرفاً جعبه آینههای بزرگی است که نبونید، پادشاه بابل نیز در خانه خود داشته است!
آنچه امروزه در بحث موزه و موزهداری کشور مطرح است، این است که بدون صرف وقتکارشناسی و به راحتی، ابنیه تاریخی تبدیل به موزه میشود؛ موزههایی که غالبا عمری کوتاه دارند.
در این باره، رسول عباسی یک عضو ایکوم اظهار میدارد: مشکل موزههای ایران این است که مکان مخصوصی برای آنها ساخته نشده و موزههایی که اکنون مورد استفاده قرارمیگیرند، بیشتر اماکن تاریخی و کاخهای قدیمی هستند که کاربری موزه پیدا کردهاند؛ فضاهایی که استانداردهای لازم را برای یک موزه نمیتوانند فراهم کنند، چراکه باید تابع شرایطی خاص باشند.
دکتر یوسف منصورزاده، مدیر گروه موزهداری مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری نیز درباره تأثیر موزهها در زمینه جذب گردشگر به همشهری میگوید: گردشگری، رقابت بین ملتهاست تا هر آنچه از گذشته و حال داشته و دارند از آداب و رسوم، زبان و گویش، پوشاک، خوراک، آیینهای مذهبی و سنتی را به توریست عرضه کنند لذا همه اینها به تجهیز موزهها نیاز دارد. از طرف دیگر عملکرد موزهها موجب افزایش مخاطبان موزهها میشود.
موزههای ایران، خارج از فضای استاندارد
دکتر منصورزاده همچنین درباره تعریف استانداردهای ایدهآل برای موزه اظهار میدارد: استانداردهای موزه، شناور بوده و با توجه به موضوعات مختلف، متفاوت است. این روزها موزههای مختلف همگام با پیشرفتهای فناوری روز دگرگون میشوند. البته از سال2001 میلادی، موزهها به سمت و سوی آموزشی شدن حرکت کردهاند؛ یعنی یک سیستم آموزشی غیررسمی در کنار آموزشهای رسمی و در جهت ارتقای فرهنگ عمومی حرکتی را آغاز کرد.
وی ادامه میدهد: در واقع موزههایی استاندارد هستند که بتوانند پاسخگوی سؤال هدفمندی باشند و البته به این موضوع باید شیوه چیدمان صحیح اشیا، امکانات پویا، سیستم اطلاع رسانی و ارتباطات خارجی را نیز افزود.
مرادی غیاثآبادی هم در این باره بیان میدارد: در دوران معاصر، موزهها وظیفه حفظ و نگهداری مطمئن، برنامههای پژوهشی و کارگاههای آموزشی، انتشار نشریات و حاملهای چندرسانهای، تعامل گسترده با موزهها و مؤسسات پژوهشی، اجرای عملیات باستانشناختی بررسی و کاوش و بسیاری فعالیتهای فرهنگی دیگر را نیز دارند. موزهها، نیازمند کتابخانههای غنی و آزمایشگاههای تخصصی گوناگونی هستند که ابتداییترین آنها در هیچیک از موزههای ما وجود ندارد.
ارکان فراموش شده
عضو شورای برنامهریزی آموزشی موزهداری کشور هم درباره عدماستقبال و همچنین عدمجذب گردشگر در موزههای ایران معتقد است: دقیقا به دلیل عدمتنوع و اطلاعرسانی ضعیف، آمار بازدیدکنندگان از موزهها کم است. کیفیت معماری داخلی موزه، نورپردازی، ویترین آرایی و نظیر اینها نیز در جذب مخاطب یک موزه مؤثر است.
منصورزاده اضافه میکند: ارتباط با رسانهها نیز امر فراموش شده دیگری است. قطعا لازم است موزهها با رسانهها ارتباط نزدیک داشته باشند و بهتر است این همکاری و ارتباط متقابل باشد؛ در مواردی رسانهها مخاطبان موزهها را افزایش دهند و در مواردی نیز موزهها سبب افزایش مخاطبان این رسانهها شوند. اما از نظر مرادی غیاثآبادی، امروزه یکی از مهمترین بخشهای هر موزه، وبسایت آن است؛ فضایی مجازی که گاه حجم بازدیدکنندگان آن هزاران برابر بازدیدکنندگان حضوری است.
امروزه وبسایتهای بسیاری از موزههای جهان آکنده از انبوهی از اطلاعات تصویری و نوشتاری هستند؛ اطلاعاتی که موجب گسترش فرهنگ، زبان و آیینهای یک کشور در سراسر دنیا میشود و مکمل توانمندیهای سیاسی و اجتماعی آن کشور خواهد شد و این در حالی است که وبسایت موزه ایران باستان، چه از لحاظ ساختار فنی و چه از لحاظ اطلاعات، بسیار ابتدایی است. این پژوهشگر و باستانشناس اضافه میکند: مطالب موجود در این سایت، بیشتر تبلیغ برای مسئولان و نیز خبرهای داخلی و تشریفاتی موزه است که به درد هیچ کس نمیخورد. چند مقالهای نیز که در این سایت دیده میشود، مطالب چند خطیای هستند که از مطبوعات گوناگون کپی شدهاند!
یک معضل اساسی
اما به اعتقاد محمد حکمت، کارشناس موزهداری، وضعیت بحرانی موزههای کشور به خروج افراد باتجربه و کارشناس از عرصه مدیریت این حوزه مرتبط است. وی در گفتوگو با خبرگزاری مهر مشکل دیگر موزهها را تغییر مدیریتها ذکر میکند و میگوید: مدیریت مراکز فرهنگی ما تحتتأثیر بحرانهای حاشیهای همچون اتفاقهای سیاسی است. متأسفانه وقتی هم که مدیر کارشناسی سرکار میآید که نسبت به مسائل فرهنگی، هنری و کارکرد موزهها دغدغه دارد، بهدلیل بحرانهای حاشیهای مدت زیادی نمیتواند فعالیت کند.
مردای غیاثآبادی هم با بیان اینکه انتصاب مدیران موزهها، برمبنای سلیقه و مناسبات شخصی و بیتوجهی کامل بهنظرات اهل خبره و کارشناسان پرتجربه و همچنین نادیده گرفتن پیشکسوتانی است که موی خود را در این راه دشوار سفید کردهاند، درباره تحولات اخیر موزه ملی تصریح میکند: نادرستی چنین گزینشی آشکارتر از آن است که نیازی به بحث و بررسی داشته باشد و نشانه آن است که هم انتصابکننده و هم انتصابشونده، آگاهی چندانی از وظایف گسترده رئیس موزه و جایگاه موزه نداشتهاند. مدیر جدید نیز در بدو انتصاب خود، با اقدامی حیرتانگیز، براین ناآگاهی صحه میگذارد و با بازکردن درهای انبار دپو به روی دوربین خبرنگاران منتخب علنا میگوید که بزرگترین موزه ایران چه زبالهدانی بزرگی است. جای تأسف است که این عکسها به سرعت در رسانههای سراسر جهان منتشر شد و بازتاب گستردهای داشت!
یک نیاز جدی
محمد حکمت یکی از مشکلات دیگر موزههای ایران را خصوصی نبودن آنها ذکر و تصریح میکند: یکی از اشکالات موزههای ما، تزریق بودجه از طریق دولت است که باعث میشود مدیران موزهها نیازی نبینند تحول تازهای در آنها ایجاد کنند. این کارشناس موزهداری به لزوم استقلال موزهها در ایران نیز اشاره میکند: باید موزهها را به سمت استقلال هدایت کنیم. یکی از کارهایی که قبلا در این باره روی داده، تصویب هیأت امنایی شدن موزهها بود که باعث شد موزهها بهنحوی برنامهها، فعالیتها و طرحهای کلان خود را تعریف کنند و به سمت استقلال حرکت کنند اما بعد از مدتی دیگر خبری نشد!
وی در مورد نیاز فعلی موزههای کشور نیز اظهار میدارد: در حال حاضر موزهها نیاز به یکسری برنامههای کلان و زیربنایی دارند؛ یعنی سازمان میراث فرهنگی باید در یک شورای تخصصی بحران، برنامههای کلان مدیریت تغییر را سامان دهد چون موزههای ما به اعتقاد من در وضعیت بحرانی قرار دارند.